برای دههها، ایالات متحده آمریکای لاتین و کارائیب را حوزه نفوذ بلامنازع خود میدانست. از دکترین مونرو تا مشارکت های امنیتی امروزی، واشنگتن اولویت استراتژیک در منطقه را به دست گرفته است. اما در طول پانزده سال گذشته، چین بی سر و صدا نقشه قدرت منطقه ای را بازنویسی کرده است، یک بندر در یک زمان. پکن از طریق شرکتهای دولتی، قراردادهای امتیازی بلندمدت، تأمین مالی سخاوتمندانه و مشارکتهای زیرساختی، شبکهای از پایگاههای دریایی را از مکزیک تا آرژانتین ایجاد کرده است.
گزارش اخیر مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (CSIS) سی و هفت پروژه بندری مرتبط با چین را در منطقه شناسایی می کند. ده مورد از آنها شامل مالکیت مستقیم یا کنترل عملیاتی توسط شرکت های چینی است که سه مورد از آنها در نزدیکی مناطق مورد علاقه استراتژیک ایالات متحده قرار دارند. بقیه شامل قراردادهای ساخت و ساز، پروژه های توسعه بندر، نصب تجهیزات و سیستم های نظارت مبتنی بر فناوری است. در مجموع، آنها یک الگو را تشکیل می دهند: تلاشی عمدی برای گسترش نفوذ لجستیکی، تجاری و سیاسی چین به عمق آنچه واشنگتن مدت هاست حیاط خلوت استراتژیک خود را در نظر می گیرد.
چرا پورت ها در وهله اول اهمیت دارند
بنادر بسیار فراتر از اسکله های بتنی و جرثقیل های بارگیری هستند. آنها نقاط خفقان تجارت جهانی هستند، جایی که اطلاعات به سرعت کالاها در آنها جریان دارد. تقریباً نود درصد تجارت جهان از طریق دریا انجام می شود. هر مانیفست کشتیرانی، هر جابجایی محموله، هر استقرار نیروی دریایی ردی از زیرساخت های بندری به جا می گذارد. هرکسی که این تاسیسات را کنترل یا حتی تا حدی تحت تاثیر قرار دهد، دید بی سابقه ای در زنجیره تامین جهانی و عملیات دریایی به دست می آورد.
آمریکای لاتین در این معماری جایگاهی حیاتی دارد. با خطوط ساحلی که هم اقیانوس اطلس و هم اقیانوس آرام را لمس می کنند و کانال پاناما که مهمترین مسیر تجاری نیمکره را به دو نیم می کند، این منطقه در چهارراه تجارت دریایی قرار دارد. بنادر آن کالاهای حیاتی را اداره می کند: مس از پرو، سویا از برزیل، نفت از ونزوئلا، کالاهای تولیدی از مکزیک، و افزایش حجم لوازم الکترونیکی چینی به مقصد بازار ایالات متحده.
کنترل یا نفوذ بر این بنادر هم به اهرم اقتصادی و هم به بینش استراتژیک تبدیل می شود. برای پکن، این فقط در مورد دسترسی داخلی به بازارها نیست، بلکه در مورد شکل دادن به جریان های تجارت جهانی به روش هایی است که به نفع چین باشد و وابستگی به مسیرهای تحت سلطه ایالات متحده را کاهش دهد.
کینگستون: جای پای چینی در دریای کارائیب
یکی از شاخص ترین نمونه ها بندر کینگستون جامائیکا است. کینگستون که توسط یک شرکت دولتی چین اداره می شود، در امتداد خطوط اصلی کشتیرانی قرار دارد که کانال پاناما را به شرق ایالات متحده متصل می کند. این بندر حجم قابل توجهی محموله را حمل می کند و کمتر از دویست مایل از ایستگاه دریایی ایالات متحده در خلیج گوانتانامو فاصله دارد.
برای چین، کینگستون مزایای دوگانه ای را ارائه می دهد. از نظر تجاری، تسلط پکن بر تجارت کارائیب را تقویت می کند. از نظر استراتژیک، موقعیت برتری بینظیر نسبت به تحرکات دریایی در منطقهای که از لحاظ تاریخی تحت نظارت ایالات متحده است، فراهم میکند. روابط اقتصادی گستردهتر جامائیکا با چین – پروژههای بزرگراهی، وامهای زیرساختی و امتیازات بلندمدت عوارض – محیطی را ایجاد میکند که در آن نفوذ پکن صرفاً معاملاتی نیست، بلکه عمیقاً ریشهدار است.
مانزانیلو و وراکروز: نفوذ چین در مکزیک
در مکزیک، دو بندر پرخطر شناسایی شده توسط CSIS – Manzanillo در سواحل اقیانوس آرام و Veracruz در خلیج – مقیاس این چالش را نشان می دهد. هر دو دارای پایانه هایی هستند که توسط CK Hutchison اداره می شود، یک شرکت مستقر در هنگ کنگ که استقلال آن به دنبال تشدید سیاسی چین در این قلمرو تضعیف شده است.
Manzanillo حجم محموله فوقالعادهای را انجام میدهد که بیشتر آن به مقصد ایالات متحده یا منشأ آن از ایالات متحده است. هر گونه اختلال در آنجا می تواند بیش از 130 میلیون دلار در روز به اقتصاد ایالات متحده خسارت وارد کند. علاوه بر این، این بندر همچنین به عنوان مقر نیروی دریایی مکزیک در اقیانوس آرام عمل می کند و آن را مرکزی برای هماهنگی نظامی بین مکزیک و ایالات متحده می کند.
خطرات امنیتی تئوری نیستند. در اواخر سال 2024، مقامات مکزیکی بیست و پنج تن پیش سازهای فنتانیل را که به مانزانیلو می رسید توقیف کردند که بیشتر آنها به چین بازمی گردد. همگرایی فعالیت های کارتل، جغرافیای استراتژیک و عملیات بندری مرتبط با چین، مانزانیلو را به یکی از حساس ترین مکان های دریایی در نیمکره غربی تبدیل کرده است.
وراکروز، در حالی که بار کمتری را جابجا می کند، آسیب پذیری های مشابهی دارد. این کشور میزبان کشتیهای نیروی دریایی ایالات متحده از جمله یواساس گریولی در سال ۲۰۲۵ بوده است که پس از گشتزنی در خلیج مکزیک در آنجا پهلو گرفت. هنگامی که شرکت های مرتبط با چین تجهیزات، سیستم های نظارتی یا جرثقیل ها را ارائه می دهند، این دارایی ها به گره های جمع آوری اطلاعات بالقوه تبدیل می شوند.
فناوری، نظارت و خطرات استفاده دوگانه
یکی از مبرمترین نگرانیهایی که توسط تحلیلگران مطرح میشود، فناوری تعبیهشده در بنادری است که مستقیماً توسط چین اداره نمیشود. شرکتهایی مانند Nuctech و ZPMC اسکنرهای بار، جرثقیلهای خودکار و سیستمهای تدارکات را تامین میکنند. هواوی و زد تی ای صدها دوربین نظارتی را در تاسیساتی مانند ترمینال کانتینر کولون پاناما نصب کرده اند.
این سیستم ها حجم وسیعی از داده ها را جمع آوری می کنند. حتی زمانی که پرسنل چینی حضور ندارند، تجهیزات اغلب به تشخیص از راه دور، بهروزرسانیها یا تحلیلهای مبتنی بر ابر متکی هستند. خطر ساده است: سخت افزار می تواند به عنوان یک مجرای آرام برای جمع آوری اطلاعات عمل کند.
قانون اطلاعات ملی پکن در سال 2017 با موظف کردن همه شرکتهای چینی به حمایت از عملیات اطلاعات ملی، بدون در نظر گرفتن ظاهر تجاری آنها، مسائل را پیچیدهتر میکند.
مگا بندر چانکای: جواهر تاج چین در پرو
شاید بلندپروازانه ترین پروژه در میان تمام پروژه های بندری چین، چانکای، مگا هاب جدید در آب های عمیق پرو باشد. این پروژه که عمدتاً توسط کشتیرانی COSCO تأمین مالی می شود، بیش از سه میلیارد دلار هزینه داشت که یکی از گران ترین سرمایه گذاری های طرح کمربند و جاده در منطقه است.
Chancay برای مدیریت بزرگترین کشتی های کانتینری جهان طراحی شده است و هدف آن ایجاد یک کریدور حمل و نقل مستقیم بین آمریکای جنوبی و آسیا است که به طور موثر کانال پاناما را برای مسیرهای تجاری خاص دور می زند. این بندر با جرثقیل های خودکار، سیستم های تشخیص چهره و زیرساخت 5G، نسل بعدی لجستیک دریایی را نشان می دهد.
برای پرو، مزایا شامل مشاغل، نوسازی و افزایش تجارت است. برای چین، چانکی یک دری راهبردی به اقیانوس آرام آمریکای جنوبی ارائه می دهد – هم از نظر تجاری و هم از نظر نظامی. در حالی که هیچ پیشنهادی برای یک پایگاه نظامی قریب الوقوع وجود ندارد، تحلیلگران خاطرنشان می کنند که پایگاه چین در جیبوتی قبل از تبدیل شدن به یک پایگاه دریایی به عنوان یک بندر تجاری آغاز شد.
معضل واشنگتن
ایالات متحده اکنون خود را با یک صفحه شطرنج دریایی روبرو می بیند که پیش بینی نمی کرد. برای سالها، واشنگتن در زیرساختهای منطقه سرمایهگذاری کمتری انجام داد در حالی که چین وامهای جذاب، ساختوساز سریع و فناوری مدرن ارائه میداد. بسیاری از دولت های آمریکای لاتین که با محدودیت های اقتصادی دست و پنجه نرم می کردند، از دخالت چین استقبال کردند.
چالش واشنگتن دوگانه است. اول، باید به شرکای منطقه ای اطمینان دهد که تعامل ایالات متحده منسجم، قابل اعتماد و از نظر اقتصادی سودمند خواهد بود. دوم، باید با واقعیتی که در آن چین از نفوذ ملموسی بر بنادر حیاتی برای تجارت و امنیت ایالات متحده برخوردار است، سازگار شود.
نیمکره ای در نقطه عطف
استراتژی بندر چین در آمریکای لاتین نتیجه تصادفی توسعه تجاری نیست. این بخشی از یک پروژه ژئوپلیتیکی گسترده تر است که با هدف تامین امنیت زنجیره تامین، افزایش نفوذ جهانی و ایجاد اهرم بر رقبای استراتژیک انجام می شود. در چارچوب رقابت آمریکا و چین، این بنادر بیش از آنکه زیرساخت باشد، تبدیل به ابزاری برای فرافکنی قدرت میشوند.
از آنجایی که پکن در حال ساخت بنادر در آب های عمیق، شبکه های نظارتی و فناوری های دوگانه در خارج از مرزهای آمریکا است، واشنگتن مجبور است به تغییر موازنه قدرت پاسخ دهد. رقابت در آمریکای لاتین دیگر تئوری نیست. این در زمان واقعی آشکار می شود و امنیت نیمکره را برای دهه های آینده شکل خواهد داد.
– به پایان می رسد
منتشر شده توسط:
رودرشیس کنجیلال
منتشر شده در:
2 دسامبر 2025




