روند حضور فیلمهای جریان سینمای غیررسمی یا زیرزمینی ایران در جشنوارههای معتبر جهانی ادامه دارد و تازهترین مورد آن فیلم «شاهد» ساختۀ نادر ساعیور است که برای نمایش در بخش «افقهای گسترشیافته» جشنوارۀ ونیز انتخاب شده است.
این فیلم با بازی مریم بوبانی، هانا کامکار و غزل شجاعی بدون رعایت قوانین سانسور جمهوری اسلامی ازجمله حجاب اجباری بازیگران زن ساخته شده و داستانش هم بهنوعی مرتبط با اعتراضات «زن زندگی آزادی» است. بهگفتۀ کارگردان «شاهد»، بازیگران زن در ایران دو دسته شدهاند؛ آنهایی که به شرط بیحجاب بودن بازی میکنند و آنانی که به شرط باحجاب بودن.
«شاهد» سومین فیلم بلند نادر ساعیور است که پیشتر با فیلمهای «نامو» و «بیپایان» در جشنوارههای مهم دیگری ازجمله برلین حاضر بود. آن فیلمها هم مضامینی خاص و متفاوت و خلاف آثار مرسوم سینمای رسمی ایران داشتند و اجازۀ نمایش در داخل ایران نیافتند.
نادر ساعیور بیشتر بهدلیل همکاری سالهای اخیرش در ساخت فیلمهای جعفر پناهی، فیلمساز تقدیرشده، شناخته میشود. او با جعفر پناهی بهطور مشترک برندۀ جایزۀ بهترین فیلمنامۀ جشنوارۀ کن برای فیلم «سهرخ» شد و در تولید فیلم «خرس نیست» نیز همکار آقای پناهی بود.
در فیلمهای آقای ساعیور هم نام جعفر پناهی بهعنوان مشاور کارگردان و در مواردی فیلمنامهنویس به چشم میخورد، از جمله در فیلم «شاهد».
آقای ساعیور در گفتوگو با پادکست «صحنهٔ» رادیوفردا به بیان توضیحاتی درباره ساخت فیلم «شاهد» و کارنامه فعالیتش پرداخت. او که پیشتر به ساخت سریال و تلهفیلم برای صداوسیمای استان آذربایجان مشغول بوده، دربارۀ همکاریهای مشترکش با جعفر پناهی چنین توضیح میدهد:
«آقای پناهی همیشه بهعنوان استاد و راهنما مرا کمک میکند. در نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم هم خیلی کمک میکند که محور فیلم از دست نرود. من ایدههایم را به او میگویم و او انتخاب میکند و میگوید این ایده پتانسیل بیشتری دارد. بعد با هم چند ماهی دربارۀ طرح صحبت میکنیم و شروع به نوشتن میکنیم. این پروسه برای هر فیلم حدود هفت هشت ماه طول میکشد. بعد به نسخه اولیه میرسیم که در طول فیلمبرداری هم باز تغییر میکند. گاهی اوقات زمان فیلمبرداری دیالوگها را هم عوض میکنیم. رابطۀ ما تنگاتنگ است و تقریباً هر روز با هم صحبت میکنیم.»
نادر ساعیور میگوید از زمان آشنایی و همکاری با جعفر پناهی با فعالیت در زمینهای که مطابق دیدگاهش است، به آرامش و رضایت رسیده است:
«من هم مثل خیلی از دوستان در ایران دو زندگی متفاوت داشتم؛ یک زندگی داشتم که در تلویزیون سریالهای کمدی میساختم بهخاطر امرار معاش بدون اینکه دوست داشته باشم. ۲۰ سال حدود ۲۵ سریال برای تلویزیون ساختم و نوشتم. از یک طرف همیشه دغدغههای درونی خودم را داشتم. چون هیچوقت امکان بروز نداشت، آنها را در داستانهای کوتاه و یک رمانی که نوشتم، بروز میدادم. بهخاطر همین، دوستانم میگفتند که ما با دو نادر ساعیور متفاوت روبهرو هستیم. زندگی کردن با این دو چهره و دو شخصیت متفاوت سخت بود. مثلاً همان موقع که من در تلویزیون کار میکردم، داستانهای کوتاه مرا زندهیاد عباس معروفی در آلمان چاپ کرد. همیشه به من میگفتند ما نمیدانیم تو کدامیک از این دو شخصیت هستی.
بالأخره من ۱۰، ۱۲ سال پیش به این نتیجه رسیدم که نمیتوانم با این دو شخصیت متفاوت زندگی کنم. باید یکی را فدا کنم. خب آنچه واقعی بود را نگه داشتم و آن چیزی را که کاذب و اکتسابی بود، دور ریختم. بهانهاش هم شاید آشنایی با آقای پناهی بود. برای همین از سال ۹۶ که با آقای پناهی آشنا شدم، آن نادر ساعیور دوم را دور انداختم. از نظر روانی هم برای خودم خیلی خوب شد. چون خیلی زجر میکشیدم. آرامشی را که از نظر روانی بهدست آوردم، مدیون همان جرئت و جسارتی میدانم که آقای پناهی به من داد.»
دومین فیلم بلند نادر ساعیور با نام «بیپایان» از نظر نوع پرداخت به عملکرد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و مواجهۀ شهروندان عادی جامعه با دیدگاهها و برنامههای توطئهمحور آنها بسیار قابل توجه است.
آقای ساعیور دربارۀ این پرداخت تأثیرگذار و کمسابقه چنین میگوید:
«اینها برمیگردد به تجربیات زیستۀ خودمان؛ از اتفاقاتی که برای دوستان افتاده تا تجربیات خودمان. همۀ اینها رسوب میکند در ذهنمان. من البته تجربیاتی که آقای پناهی و رسولاف داشتند را ندارم. هیچوقت بازداشت طولانیمدت نداشتم. مرا فقط چند بار احضار کردهاند. البته برادر بزرگ من سیاسی بود و اوایل انقلاب چند سال زندان بود و حتی به اعدام محکوم شد. البته اعدام نشد و بعد آزاد شد. یادم هست که با مادرم میرفتیم پشت در اتاق آقای موسوی تبریزی که آن زمان دادستان انقلاب بود تا او را ببینیم. به هرحال ما در آن فضا زندگی میکردیم.»
نادر ساعیور مضمون «شرافت افراد» در جامعۀ امروز ایران را در هر سه فیلمش مشترک میداند: «در هر سه فیلمم شرافت افراد مورد تهدید قرار میگیرد و آنها میخواهند از شرافت خودشان دفاع کنند. حالا در هر فیلم به شکلی.»
در فیلم «شاهد» سه زن از نسلهای مختلف درگیر اتفاقی میشوند که آشکارا نسبتی با تحولات سالهای اخیر در جامعۀ ایران دارد. کارگردان فیلم نیز ردپا و تأثیر این تحولات را تأیید میکند:
«فیلم محصول دوران اعتراضهای “زن زندگی آزادی” است؛ سرخوردگی من از اینکه کاری نمیتوانستم انجام بدهم. میدیدم بچهها میروند خیابان و من فکر میکردم چه کاری میتوانم بکنم. فیلم شاهد محصول این فضا است. هرچند فیلمی که ما ساختیم در مقابل آن یک ساچمهای که بچهها در خیابان خوردند، هیچ نیست. فکر کردم این حداقل کاری است که میتوانستم بکنم. فیلمنامه اشارههای مستقیم به المانهای آن دوران دارد.»
نادر ساعیور دربارۀ ساخت فیلم بدون رعایت سانسور در مورد حجاب بازیگران زن میگوید: «الان در سینمای ایران فضایی است که برای عدهای همکاری با فیلمهایی که حجاب را رعایت نمیکنند، کاملاً پذیرفته شده است. جالب این است که برخی به ما میگفتند اگر باحجاب فیلمبرداری میکنید، ما نمیآییم. الان بازیگران زن در ایران به دو دسته تقسیم شدهاند؛ بازیگرانی که شرطشان بیحجاب بودن فیلم است و دیگرانی که باحجاب بودن کار.»
کاملِ صحبتهای نادر ساعیور را در پادکست «صحنه» بشنوید.