برخی از نمایشنامهها بویلایی هستند، مملو از هر چیزی که یک نمایشنامهنویس میتواند در گلدان بگذارد. حتی اگر به معنای پاشیدن اجاق گاز باشد، این داستان ها به جوش می آیند.
نمایشنامههای دیگر کنسومههای کاملاً کالیبرهشده هستند. تصفیه شده و ظریف، آنها در یک جوشاندن می درخشند.
انتقال برادوی از “انگلیسی” ساناز طوسی که در روز پنجشنبه در تئاتر تاد هایمز افتتاح شد، بهترین نتیجه است. حتی بیشتر از زمانی که آن را در سال 2022 در آف برادوی به نمایش درآمد، و در سال 2023 برنده جایزه پولیتزر در درام شد، علیرغم خنده های بزرگ و گهگاهی آسانش، به نظر من به عنوان یک کار با نظم غیر معمول است. بدون اینکه هیچوقت به موضوع خود دست و پنجه نرم کند – یا شاید به دلیل آن چنگال محکم – دنیایی از تراژدیهای کوچک و غرامتهای کوچکتر را نشان میدهد.
موضوع تضاد بین زبان های مادری و زبان های دیگر است. بیش از شش هفته در سال 2008، چهار بزرگسال فارسی زبان در یک مدرسه کوچک در ایران برای آزمون زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجی، یا Toefl، آنها و معلمشان با مکانیک اغلب طنزآمیز wهای اولیه و مقالهای معین مبارزه می کنند. (به عنوان مثال، “کانادا” نمی گویند.) اما در دستیابی به فرصت هایی برای بازسازی خود به زبانی جدید، آنها با محدودیت های ایجاد شده توسط زبانی که قبلاً می شناسند نیز برخورد می کنند.
این برای گلی (آوا لاله زارزاده) مشکلی ندارد. او تنها 18 سال دارد و هیچ هدفی از فراگیری زبان انگلیسی ندارد جز اینکه از عملی بودن آسان و ارز فرهنگی زبان بین المللی لذت ببرد. او با تأیید می گوید: «انگلیسی نمی خواهد مثل فارسی شعر باشد. “انگلیسی سعی نمی کند غرق شود.” برای Show and Tell، او یک سی دی از ریکی مارتین “او ضربه می زند” را روی بوم باکس خود پخش می کند.
دانشآموزان دیگر بار انگلیسی ناقص را سنگین میدانند. الهام (طلا آش) علیرغم اینکه بیشتر به مهارت نیاز دارد، سخت ترین زمان را برای دستیابی به مهارت دارد. (قبولی او در رشته پزشکی در استرالیا مشروط به کسب نمره تافل خوب است.) رویا (پویا محسنی) می خواهد به زبان مسلط شود تا بتواند با پسر غافلش در کانادا زندگی کند. (او اجازه نخواهد داد که دختر کاناداییتبارش تحت تأثیر لهجه غلیظ رویا قرار گیرد.) و با اینکه امید (هادی طبل) در حال حاضر به زبان انگلیسی زبانزد است و برای دیگران کاملاً آمریکایی به نظر میرسد، او حقیقت را در گوش درونی خود میداند.
در 21 سکانس به اضافه یک پیش درآمد، پیشرفت و توقف، موج و عود آنها را زیر نظر گرم اما محکم مرجان تماشا می کنیم.مرجان نشاط). او که پس از 9 سال اقامت در انگلیس به ایران بازگشته است، رابطه خود را با زبان دارد. او رام کام جولیا رابرتز را تماشا می کند تا تسلط خود را حفظ کند و شاید چیزی بیشتر. به زبان انگلیسی، او به ما می گوید، او در نهایت به فردی متفاوت تبدیل شد، فردی که دوستش داشت. حالا که به خانه برگشته چه اتفاقی برای آن شخص افتاده است؟
سیاست یک دیکتاتوری مذهبی و جزیره ای هرگز بیش از یک نگاه اجمالی مطرح نمی شود. (شخصیتهای مختلف به دشواری دریافت ویزا اشاره میکنند.) با این حال، شما همیشه از راهی که طوسی تله انگشت خود را از طرحی بر اساس درگیری بین سرکوب ناپایدار و رهایی ترسناک ساخته است، آگاه هستید که بسیاری از سوژههای دولت بد تجربه میکنند. سوالی که برای دانش آموزان و همچنین مرجان مطرح می شود این است: کدام زبان نشان دهنده کدام کیفیت است؟ اگر انگلیسی آزادی است، چرا اینقدر دست نیافتنی است؟ اگر فارسی سرکوب است، چرا شبیه زبان مادری محبوب است؟
با توجه به این پرسشها، این تولید که با حساسیت استثنایی توسط کناد آدامز کارگردانی شده است، بیش از اجزای تشکیل دهندهاش و قایق نجات آن از شخصیتهای کاملاً متمایز به نظر میرسد درام خلق میکند. هیچ بحران بزرگی وجود ندارد، فقط یک سری بحران های کوچک و کمی خفه وجود دارد. آیا کسی عاشق می شود؟ شاید. آیا کسی حقیقت دردناک دیگری را میآموزد؟ احتمالا. آیا کسی در پایان با آنچه در ابتدا بود بسیار متفاوت است؟ سخته مطمئن شدن
اما اکثر برش های شش هفته ای زندگی همین گونه است. بار کردن بیش از حد داستان با تروما به معنای به خطر انداختن طبیعت گرایی آن در موجی از احساس اجباری است – چیزی که طوسی از نظر قانون اساسی از آن بیزار است. همان طور که هست، نمایشنامه آنقدر سرسخت است، آنقدر بر دیدن دنیا از دریچه یک عدسی خود متمرکز است، که برای پایان دادن به آن مشکل دارد، در عوض چندین بار دور قلمرو خود بچرخد قبل از اینکه مانند یک سگ برای شب ساکن شود.
مهم نیست. صحنهپردازی آدامز و کار او با بازیگران بیعیب، ترفند ساختن چیزی را که «انگلیسی» با صدای بلند نمیگوید، بسیار متحرک است. همچنین متحرک: جعبه چرخان مجموعهای از مارشا گینزبرگ، که دیدگاههای متغیری را در مورد کنش ارائه میدهد که در غیر این صورت ممکن است مشکلی را ایجاد کند. بازآرایی های بینابینی مبلمان کلاس نیز به زیبایی در نظر گرفته شده است. تغییر زوایای خورشید و در نتیجه سایه های آن (نورپردازی توسط رضا بهجت). تغییرات ظریف لباس (لباس های انور چاکارتاش)؛ و موسیقی غیرمنتظره غیر تحت اللفظی، عمدتاً تکنوازی پیانو با لهجه فرانسوی متمایز. (صدا از سینان رفیق ظفر.)
این جلوهها برای برادوی بزرگتر و در عین حال به طرز متناقضی ظریفتر از «انگلیسی» هستند که محصول مشترک شرکتهای تئاتر آتلانتیک و Roundabout است. با همین بازیگران در چلسی روی صحنه آتلانتیک ظاهر شد. اگرچه خنده های کمی انجام شده است – “او می زند” آشکارا نمایش و تلف خنده دارتری نسبت به “هر وقت، هر کجا” شکیرا است – نمایشنامه اکنون به نوعی جدی تر به نظر می رسد. به ویژه الهام در اجرای سازش ناپذیر اش، شخصیت سخت تری دارد: درک آسان تر و دوست داشتن آن سخت تر. خشمی که او نسبت به محدودیتهای خود احساس میکند و همه جا سرازیر میشود، اکنون کاملاً نظر رویا را به او جلب میکند: «در انگلیسی شما ویژگیهای رستگاری نخواهید داشت.»
اینکه آیا قرار است بیشتر از آنچه رویا در نظر دارد در این اظهار نظر بنویسیم یکی دیگر از سوالات باز نمایشنامه است. آیا انگلیسی قلدر است؟ گلی آن را دوست دارد زیرا می تواند کارهای زیادی انجام دهد. الهام هم به همین دلیل از آن بدش می آید. شاید با تعمیم اصرار پسرش، رویا آن را خیانت می داند. (تحلیل او از پیامهای پست صوتیاش ویرانگر است.) برای امید و شاید برای مرجان، این یک عاشق گمشده یا عشقی است که هرگز نمیتوانستند آن را به طور کامل در آغوش بگیرند.
تقصیر آن را به گردن فرهنگ آمریکایی که بیش از حد تقویت شده است، بیندازید: انگلیسی شکوفایی زبان هاست. اما همچنین توجه داشته باشید که وقتی با دقت زیاد مورد استفاده قرار میگیرد، داستانی آرام را که شنیده میشود بیان میکند.
انگلیسی
تا 2 مارس در تئاتر تاد هایمز، منهتن؛ roundabouttheatre.org. مدت زمان: 1 ساعت و 40 دقیقه.