به گزارش خبرگزاری تسنیم از دلفان، پیکرش را که آوردند پاهای هروله و دستهای طلب دور تابوت طواف زدند. هر کسی دست میسایید به گوشهای از تابوت و پرچم سهرنگ تا التماسشان دامنگیر خاک شهید شود.
جمعیت بهدور میدان امام که نزدیکتر میشود چمری نواخته میشود و سوگ و شیون از گلوی زنان مویه. مادر شهید پسرش را که به سربازی بدرقه کرد هرگز فکرش را نمیکرد که روزی پیکرش را در آغوش بگیرد.
مادر حالا هی تنِ در خاک فرزندش را میبوید و مشتی از خاک مزار را به یادگار سالهای بیاو میبرد تا در کنار قاب روی طاقچه همدم قلب شرحهشرحهاش باشد.
اشک است که امروز در میدان امام نورآباد میدانداری میکند و جز چشمهای در حزن مگر چیزی میتواند این داغ را تسلا دهد و کمر پدری که در فراق فرزندش بهزمین افتاد.
هر بار که تابوت شهیدی را به لرستان میآورند انگار در دلها رستاخیز میشود که پاها سر از پا نمیشناسد و بیقرار رفتن به تشییع میشود که خاک پذیرنده اشارتی است به آرامش.
تابوت شهید میریان روی دستها در طواف است و پارچههای تبرک در هوا روی التماسهای مضطر چرخ میخورد. این وسط دست دختر هفت سالهای به تابوت نمیرسد.
دختر اشکهای بندنیامدهاش را با گوشهٔ چادر سفیدش پنهان میکند. نمیخواهد از این برکت بیدریغ باشد. کمی آنطرفتر کسی انگار آه قلبش را شنیده باشد برایش تبرکی سبز میآورد و سربند یا رقیه(س).
حالا ردّ اشک است که دختر هفتساله را لبخند میکند که توشهای از تربت شهید را تیمم میکند و بر چادر سفیدش دست میساید. اینجا «اِرجِعی إلَی رَبِّکِ» است که سربازها را سردار میکند و بینشانها را باپلاک.
تابوت شهید میریان میان سلامهای نظامی حالا به بهشتزهرا رسیدهاست. تابوت را با بوسههای پدر و اشکهای مادر در خاک میبرند تا نورآباد دوباره از آمدن شهیدی دیگر لالهگون شود که شهیدان کهاند این همه خونینکفنان.
انتهای پیام/644/.