«جهاد، هدف والایی است که با ترور و حذف قهرمانان متوقف نخواهد شد»؛ «شهید زنده و الهامبخش است»؛ «شهید آتش خشم مقاومت ضدصهیونیستی را شعلهورتر میسازد»؛ «آرمان آزادی فلسطین امروز زندهتر است».
اینها تنها جملاتی نمونه از پیامهای مقامهای ارشد کشوری و لشکری جمهوری اسلامی در واکنش به کشتهشدن یحیی سنوار است؛ رهبر گروه افراطی حماس در غزه و طراح حمله غافلگیرکنندهٔ پارسال به اسرائیل که در جریان آن حدود ۱۲۰۰ نفر اغلب غیرنظامی کشته و بیش از ۲۳۰ تن هم به اسارت گرفته شدند.
این حمله در عین حال جنگ گسترده و طولانی اسرائیل علیه حماس و حزبالله لبنان، دو بازوی نیابتی و مهم جمهوری اسلامی در منطقه، را هم کلید زد؛ جنگی که علاوه بر به جا گذاشتن بیش از چهلهزار قربانی غیرنظامی در غزه، هر دو گروه نیابتی تهران را چه از نظر رهبری و چه از نگاه تسلیحاتی بهشدت تحلیل برده است.
آمریکا و اتحادیهٔ اروپا گروه افراطی حماس را تروریستی میدانند و حزبالله لبنان نیز یک گروه شبهنظامی و در عین حال یک حزب سیاسی است که آمریکا آن را تروریستی طبقهبندی کرده و اتحادیه اروپا تنها شاخه نظامی آن را تروریستی میداند.
مقامات جمهوری اسلامی که هنوز ترور «تحقیرآمیز از جنبه امنیتی» اسماعیل هنیه در تهران را که حدود دو ماه و نیم پیش رخ داد، هضم نکرده بودند، سه هفته پیش با ضربه سنگینتری مواجه شدند: کشتهشدن حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان و وفادارترین یار منطقهای جمهوری اسلامی در بیش از سه دهه اخیر.
این واقعه آنچنان ضربه سنگین و غیرمنتظرهای بود که جمهوری اسلامی را با وجود همه ریسکها مجاب به دستزدن به دومین حمله گسترده موشکی علیه اسرائیل کرد؛ حملهای با بیش از ۱۸۰ موشک بالستیک که بهجز کشته شدن یک فلسطینی و وارد شدن آسیبهای جزئی به دو پایگاه هوایی اسرائیل حاصلی نداشت.
و حالا کشتهشدن یحیی سنوار ضربه مهلک دیگری بود که ظاهراً مقامهای جمهوری اسلامی آمادگی و انتظارش را نداشتند؛ آنچنانکه بهرغم تأیید شدن خبر از سوی ارتش و دولت اسرائیل و همه رسانههای بینالمللی در نخستین ساعات پنجشنبهشب، تا ساعتها این حادثه را با «اما و اگر» و تردید دنبال میکردند.
حتی واکنش نمایندگی جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد هم باعث تغییر موضع مقامات و رسانههای داخل ایران نشد تا اینکه سرانجام خود گروه حماس با حدود ۲۴ ساعت تأخیر، کشتهشدن این رهبر ارشد خود را تأیید کرد.
تازه در این زمان بود که سیل پیامهای تسلیت مقامهای جمهوری اسلامی، بهسرعت بر روی خروجی خبرگزاریها و رسانههای گوناگون ظاهر شد.
تأخیر در زمان ابراز واکنش تنها وجه اشتراک این پیامها نبود؛ زبان و ادبیات بهکاررفته در آنها هم گاه چنان به هم شبیه بود که گویی طبق دستورالعملی واحد انجام شده باشد: تأکید پیاپی بر اینکه کشتهشدن یحیی سنوار نه تنها بهمعنای شکست «محور مقاومت» نیست بلکه به تعبیر آنها منجر به تقویت آن هم خواهد شد.
یا اشاره به مکان کشتهشدن او و تأکید بر این ادعا که او- برخلاف گفته رهبران اسرائیل- در تونلها مخفی نشده بوده و در یک ساختمان عادی حضور داشته است.
مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران، از یحیی سنوار با عنوان «مبارز نستوه» یاد کرد و «جنگیدن تا آخرین لحظه عمر» را هم از ارزشهای او برشمرد. او با این حال مرگ یحیی سنوار را «دردناک و تأثربرانگیز» خواند.
عباس عراقچی وزیر خارجه ایران هم با اشاره به اینکه این رهبر گروه حماس «تا آخرین نفس در صحنه نبرد جنگید»، – در اشارهای غیر مستقیم به بحث حضور او در تونلها- ادعا کرد که سنوار «ترسی از مرگ نداشت».
حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران هم در پیامش، اینبار به شکلی مستقیم به موضوع تونلها پرداخت و نوشت او «نه در اعماق تونلهای مخفی غزه که در قلب میدان و روی زمین» کشته شد تا -به تعبیر او- «تصویرسازیهای موهوم و دروغین» اسرائیل را رسوا کند.
اشارات و تأکیداتی مشابه در پیامهای دیگر چهرههای جمهوری اسلامی، از جمله محمدرضا عارف معاون اول رئیس جمهور، محمد مخبر دستیار رهبر جمهوری اسلامی، سعید جلیلی نماینده رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنیت ملی، و برخی خطیبان نمازجمعه هم به چشم میخورد.
اما آیا آنگونه که مقامات جمهوری اسلامی ادعا میکنند، مکان و شیوهٔ کشتهشدن یحیی سنوار از اهمیت بیشتری برخوردار است یا نفس حذف این رهبر حماس، آن هم در فاصلهای اندک با از پای درآمدن پیاپی سران حماس و حزبالله لبنان؟
در این میان و درحالیکه هنوز شمشیر تهدید اقدام تلافیجویانهٔ اسرائیل علیه ایران در پاسخ به حملهٔ موشکی اخیر بر فراز سر جمهوری اسلامی در نوسان است، دلیل تأخیر در تائید کشته شدن سنوار میتواند در نگاه عمومی نشانهٔ غافلگیری و استیصال در مقابل ضربات پیاپی اسرائیل و کوتاهتر شدن بازوهای نیابتی یا «عمق استراتژیک» جمهوری اسلامی هم تفسیر شود.
اینکه «زنده و حتی زندهتر بودن مقاومت» شعاری توخالی است یا بر ایده «بقای ایدئولوژیها و عدم اتکا به چهرهها» استوار است، پرسش دیگری است که شاید تحولات روزها وهفتههای آینده در منطقه پاسخ آن را تا حدی از ابهام خارج کند.