یو ای نیوز

U I News Agency

انتخاب پیش‌بینی نشده؛ سقوطی که بال پرواز پزشکیان شد – رادیو فردا



سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی، معادلات عرصه سیاسی ایران را به طور گسترده‌ای به هم زد. مرگ او و همراهانش در اواخر اردیبهشت ۱۴۰۳ امیدهای برخی از ذی‌نفعان در قدرت را بر باد داد و به گروه‌‌های منتقد و مخالف خارج از قدرت، امید و جان تازه داد.

حکومت براساس قانون اساسی تنها ۵۰ روز فرصت داشت تا جانشین ابراهیم رئیسی را مشخص کند.

خیلی زود ثبت‌نام نامزدها شروع شد، شش نامزد وفادار به حکومت از فیلتر شورای نگهبان گذشتند. پنج نماینده از یک جناح و یک نفر از جناح دیگر؛ حکومت مثل همیشه به هیچ چهره منتقد و مخالفی اجازه ثبت نام نداد.

مسعود پزشکیان برخلاف انتظارها برنده انتخابات ریاست جمهوری شد. او چند دوره نماینده مجلس بود و حالا با تنفیذ حکمش در ۷ مرداد و بعد از مراسم تحلیف در ۹ مرداد، باید از همان مجلسی که تعداد زیادی از نمایندگان همراه دیگر رقبای انتخاباتی او بودند، برای کابینه‌اش رأی اعتماد بگیرد.

۹ بخش زیر نگاهی دارد به مراحل رسیدن مسعود پزشکیان به ریاست جمهوری و شروع چالش‌های او و کابینه‌اش در این مقام.

۱) عبور از فیلتر شورای نگهبان

این بار درهای وزرات کشور برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری بر روی همه باز نبود. تنها ۸۰ نفر از مقام‌ها، وزرا و نمایندگان فعلی و سابق، اجازه ثبت‌نام پیدا کردند.

محمود احمدی‌نژاد؛ علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری از چهره‌های شاخصی بودند که همانند دوره گذشته رد صلاحیت شدند. هر چند که سه سال پیش، رهبر جمهوری اسلامی در مورد علی لاریجانی گفته بود «در حق او جفا شد و باید جبران شود» شورای نگهبان خلاف گفته رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر او را برای این انتخابات رد صلاحیت کرد. نشانی از اینکه در پشت پرده سیاسی ایران، اتفاقات دیگری در جریان است.

محمد مخبر، معاون اول ابراهیم رئیسی، برخلاف انتظار ثبت‌نام نکرد تا راه محمدباقر قالیباف برای رسیدن به پست ریاست جمهوری هموارتر شود. قالیباف در انتخابات مجلس، اسفند ۱۰۴۲ در تهران، تنها با کمی بیش از ۴۰۰ هزار رأی و با سختی در دور اول، وارد مجلس شد.

برخی از وزرای دولت سیزدهم که ثبت نام کردند، رد صلاحیت شدند؛ فقط امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی، رئیس بنیاد شهید، همانند دوره گذشته تأیید صلاحیت شد. او خودش را ادامه‌دهنده راه ابراهیم رئیسی می‌دانست اما کسی نه شانسی برای او قائل بود و نه او را جدی می‌گرفت.

علیرضا زاکانی، شهردار تهران، هم بار دیگر تأیید صلاحیت شد. اما از همان ابتدا او را هم نامزد پوششی می‌خواندند. برخی از نامزدهای اصول‌گرا به زبان تند و تیزش در مناظره‌ها نیاز داشتند تا در سایه او در امان بمانند.

سعید جلیلی برای چندمین بار آمده بود تا بخت خود را در انتخابات بیازماید. بختی که در انتخابات گذشته هیچ وقت باز نشده بود. او در هر انتخاباتی، چه مجلس و چه ریاست‌جمهوری، که تاکنون شرکت کرده بود یا شکست خورد و یا انصراف داد. بخشی از اعضای دولت ابراهیم رئیسی و اصول‌گرایان تندرو پشت سر او قرار گرفتند.

در این بین، جبهه اصلاحات ایران متشکل از بیش از ۳۰ حزب و تشکل اصلاح‌طلب اعلام کرد در صورتی که حداقل یکی از نامزد اختصاصی آنها، عباس آخوندی، مسعود پزشکیان یا اسحاق جهانگیری، تأیید نشود، در انتخابات شرکت نمی‌کنند و این بار از نامزد نیابتی هم حمایت نمی‌کنند.

مسعود پزشکیان در کمال ناباوری این جریان تأیید شد و همه معادلات انتخابات حتی برای اصول‌گرایان به هم ریخت.

۲) وحشت حکومت از مشارکت پایین

مشارکت پایین و زیر ۵۰ درصد در سه انتخابات گذشته (مجلس ۱۳۹۸، ریاست‌ جمهوری ۱۴۰۰، مجلس ۱۴۰۲) حکومت را به شدت نگران کرده بود. حتی در مرحله دوم انتخابات مجلس در تهران تنها ۸ درصد شرکت کردند. نشانه‌های اعتراضی بلند علیه جمهوری اسلامی. هر چند که حکومت نیز گامی هر چند کوچک، برای تغییر یا رفع خواسته‌های منتقدین برنداشته است.

اعتراض‌های گسترده «زن. زندگی. آزادی» در سال ۱۴۰۱، کشته شدن معترضان، شلیک به سر و چشم دست و پای آنها؛ اخبار فسادهای گسترده، مثل موضوع چای دبش یا زمین‌خواری مرتبط با کاظم صدیقی، امام جمعه تهران، حتی بخشی از جامعه مذهبی را با حکومت، دچار زاویه کرد.

تبلیغات روی میزان جمعیت در راهپیمایی‌های حکومتی و یا دو مراسم مرگ ابراهیم رئیسی و قاسم سلیمانی با صحنه واقعی جامعه تفاوت دارد. اگر حتی به آمار رسمی دولتی درباره میزان مشارکت در انتخابات استناد کنیم، این بار حکومت پیش‌بینی مشارکت پایین‌تری را داشت با وجود اینکه در چند سال گذشته دست به «یکدست‌سازی» و حتی «خالص‌سازی» زده بود، این بار بوی تهدید را بیش از گذشته حس می‌کرد؛ بنابراین گارد بسته خود را کمی باز کرد و یک نامزد کم‌خطرتر و ناشناس‌تر از طیف اصلاح‌طلب را تأیید کردند به امید اینکه با حضور آنها شاید بخشی از مشارکت پایین گذشته را جبران کنند. آنها کم‌خطرترین چهره این جریان را در نگاه، روش، بیان و اعتقاد به حکومت به صحنه آوردند.

۳) بحران در اردوگاه اصول‌گرایان

چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری، در اردوگاه اصول‌گرایان برای انتخابات مجلس، دوگانه «چنارها» و «پاچنارها» یا «پاجوش‌ها» راه افتاد.

طیف اصول‌گرایان اطراف محمدباقر قالیباف و غلامعلی حدادعادل خود را چنار می‌خواندند، و اعضای جبهه پایداری‌ یا چهره‌هایی چون حمید رسایی نماینده مجلس، علی‌اکبر رائفی‌پور دبیرکل جبهه صبح ایران، را پاجوش‌ها خطاب می‌کردند.

رسایی و رائفی‌پور در انتخابات مجلس، بیش از هر کسی علیه قالیباف درباره پرونده فساد خانوادگی و چهره‌های فاسد دور او سخنرانی کردند و برخی از یاران قالیباف را «کیف‌کش» می‌خواندند.

برخلاف انتظار، یاران قالیباف (چنارها) در انتخابات مجلس در تهران از پایداری‌ها (پاجوش‌ها) شکست سختی خوردند. محمود نبویان، امیرحسین ثابتی و حمید رسایی در انتخابات مجلس نفرات اول تا سوم تهران شدند و محمدباقر قالیباف چهارم.

قالیباف با کمک فراکسیون مستقلین و میانه‌روها که مسعود پزشکیان عضو آن بود، رئیس مجلس شد.

به فاصله کوتاهی از انتخابات مجلس، با اعلام نامزدهای تأیید شده انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان در اردوگاه اصول‌گرایان زلزله‌ای برپا شد. تأیید‌ صلاحیت چهار نامزد اصول‌گرایان به علاوه مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز، در مقابل تنها رقیب اصلاح‌طلب، کار را برای آنها سخت کرد. رشد آرای هر روزه پزشکیان در نظرسنجی‌ها برای اردوگاه اصول‌گرایان و حامیان آنها در بدنه قدرت نگران‌کننده شده بود.

در اردوگاه اصول‌گرایان اجماع محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی با ابهام روبه‌رو بود. آن دو اگر خودشان هم می‌خواستند اطرافیان و مشاوران آنها حاضر نبودند صحنه قدرت را به راحتی به دیگری واگذار کنند؛ همچنان که چند ماه قبل در انتخابات مجلس رودرروی هم قرار گرفته بودند.

۴) کمپین‌ها؛ از نمادها و چهره‌ها تا مشاوره‌های اشتباه

مسعود پزشکیان برخلاف نامزدهای دیگر، چهره کمتر شناخته‌شده‌ای بود. اما کمپین او نمادها و چهره‌های بیشتری داشت. این ویژگی‌ها بخشی از ضعف‌های او همانند ناآمادگی کلامی و تخصصیش را می‌پوشاندند. برخی از اساتید دانشگاه، روزنامه‌نگاران، تحلیل‌گران و فعالان سیاسی و اقتصادی شناخته شده‌ای که در برنامه‌های مختلف به نفع او شرکت کردند. محمدجواد ظریف، وزیر خارجه پیشین، برجسته‌ترین این چهره‌ها بود. کت را از تنش درآورده بود و از شهری به شهر دیگر برای پزشکیان رأی جمع می‌کرد.

وقتی از ظریف پرسیدند اگر در انتخابات پیروز نشوید آبرویت می‌رود، گفت: «مگر آبرویم را می‌خواستم به گور ببرم؟ باید همین‌جا خرجش می‌کردم».

اگر چه رقیبان انتخاباتی، مسعود پزشکیان را «دولت سوم روحانی» خوانند، اما گویا این تبلیغات نتیجه‌ای نداشت. زیرا برخی از رأی‌دهندگان، نماد رفع تحریم‌ها در دولت گذشته را محمدجواد ظریف می‌دیدند که حالا برای ریاست‌جمهوری پزشکیان تلاش می‌کرد. در مقابل، چهره‌هایی که تحریم‌ها را نعمت می‌دانستند یا خودشان نامزد بودند و یا در ستادهای دیگر رقبای اصول‌گرا حضور داشتند.

در مقابل، محمدباقر قالیباف هر بار که در انتخابات شرکت کرده بود به رنگی درآمده بود، یک بار با لباس نظامی، یک بار با لباس خلبانی و ریش‌های تراشیده، یک بار با لباس حزب‌اللهی و ریش بلند. یک بار با کت وشلوار و ته‌ریش؛ کمپین او نماد جدیدی برای تغییر نداشت. حامیان سیاسی او هم همانند غلامعلی حدادعادل، پدر زن مجتبی خامنه‌ای، چهره‌ محبوبی نبودند.

برجسته کردن علاقه رهبر به قالیباف از سوی حامیان، حمایت مداحان حکومتی، برخی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، تنها برای طبقه حامی مؤثر بود، اما رأی بیشتری از مرددین و یا دیگر رقبا، به سبد آنها اضافه نمی‌کرد. بازداشت افشاگران فسادهای مالی خانواده‌اش، از جمله یاشار سلطانی و وحید اشتری، در دوران انتخابات و سکوت و حتی توجیه قالیباف ضربه کاری دیگری بر کمپینش بود؛ اما از همه کاری‌تر، ضربه‌ای بود که از شرکت دخترش در یک برنامه تلویزیونی خورد و بار دیگر ماجرای «سیسمونی گیت» یا سفر پرماجرای خانواده‌اش به ترکیه را زنده کرد. بعد از این برنامه تکه‌کلام‌های دختر قالیباف در آن برنامه تلویزیونی به طور گسترده، سوژه کاربران شبکه‌های اجتماعی شد.

نام سعید جلیلی با قطعنامه‌ها و تحریم‌های بین‌المللی ایران گره خورده است. کمپین جلیلی هم نماد مؤثر و جذابی در بین غیرحامیان نداشت. فعالیت اعضای تندرو جبهه پایداری و یا چهره‌های سیاسی همانند حمید رسایی، امیرحسین ثابتی، محمود نبویان و یا علی‌اکبر رائفی‌پور کافی بود که اگر دو قطبی در انتخابات شکل بگیرد به خاطر نگاه تند و افراطی آنها در مسائل مختلف کشور، از جلمه تحریم‌ها، گشت ارشاد، حجاب زنان و فیلترینگ، حتی برخی از اصول‌گرایان میانه‌رو، از آنها فاصله بگیرند.

فرستادن امیرحسین ثابتی، نماینده مجلس و عضو ستاد جلیلی به برنامه تلویزیونی که دختران برخی از نامزدها در آن شرکت می‌کردند، بهانه‌ای برای استهزای جلیلی در شبکه‌های اجتماعی شد.

۵) انتخابات به دور دوم رفت

امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی که خود را ادامه‌دهنده راه ابراهیم رئیسی می‌دانست، پس از پایان مناظره‌های غیرجذاب تلویزیونی از انتخابات کنار کشید. علیرضا زاکانی هم با وجود وعده‌های عجیب «تحویل گوشت» در منازل و توزیع «یارانه طلا» انصراف داد تا بار دیگر نشان دهد همانند انتخابات دوره قبل، نامزدی پوششی بوده. او در مناظره‌ها به پزشکیان گفته بود تا پایان انتخابات می‌ماند و نمی‌گذارد او رئیس‌جمهور شود.

جبهه انقلاب از رشد آرا پزشکیان در نظرسنجی‌ها نگران بود و کناره‌گیری سعید جلیلی یا محمدباقر قالیباف به نفع یکدیگر به در بسته خورده بود. فضای تنش در اردوگاه اصول‌گرایان که خود را «جبهه انقلاب» می‌خوانند، شدت گرفت. حتی گزارش‌های غیررسمی از میانجی‌گری بی‌حاصل اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه، خبر می‌داد.

پزشکیان با بیش از ۱۰ میلیون و جلیلی با بیش از ۹ میلیون رأی به مرحله دوم رفتند، و قالیباف با همه حمایت‌های چهره‌های اصلی جریان اصول‌گرا و لایه‌های پیدا و پنهان حکومت، کمی بیش از سه میلیون رأی به دست آورد.

از آن لحظه اختلاف اصول‌گرایان با یکدیگر جدی‌تر و روشن‌تر شد؛ اختلافی که به نظر نمی‌رسد تبعات آن تا سال‌ها برای اصولگرایان قابل ترمیم باشد.

۶) اکثریت با افرادی بود که رأی ندادند

دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری بیش از ۶۰ درصد از واجدان شرایط رأی‌دهی به پای صندوق‌های رأی نرفتند، و حکومت شوکه شد. افرادی که رأی ندادند، طیف گسترده‌ و متنوعی بودند:

برخی از زندانیان سیاسی، گروهی از خانواده‌های کشته‌شدگان اعتراض‌های سال‌های اخیر، تحول‌خواهان، حامیان سلطنت پهلوی و یا دیگر گروه‌های سیاسی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند مانند مجاهدین خلق، و برخی از «مردم معمولی» که نگاه سیاسی ندارند اما از وضعیت حکمرانی، معیشت و زندگی خود به شدت ناراحت و منتقد وضع موجود هستند. به اینها باید افراد کاملاً «بی‌تفاوت» به تحولات سیاسی و اجتماعی را نیز اضافه کرد.

بخش زیادی از کسانی که رأی ندادند، یا انتخابات را تحریم کردند و یا خواهان سرنگونی حکومت هستند، بر این باورند که:

  • انتخابات در ایران عادلانه، منصفانه، شفاف و رقابتی نیست.
  • از شرکت در انتخابات گذشته هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند، بلکه وضعیت زندگی و معیشت‌شان بسیار بدتر شده و کلاً امیدی به تغییر در کشور و عملکرد حاکمان جمهوری اسلامی ندارند.
  • حکومت با نظارت استصوابی به نمایندگان واقعی مردم از گرایش‌های مختلف اجازه نامزد شدن نمی‌دهد.
  • انتخابات در ایران، «انتصابات» است و با شرکت نکردن در انتخابات حکومت «مشروعیت» خود را از دست می‌دهد.
  • حکومت با دستکاری در نتایج انتخابات، انتخابات و نتایج آن را به نفع نامزد مورد نظر خود مهندسی می‌کند.
  • حکومت بعد از شرکت مردم در انتخابات از میزان مشارکت برای «مشروعیت» خود سوءاستفاده می‌کند.
  • مسیر تغییر از صندوق رأی نمی‌گذرد.
  • از اساس و ریشه با جمهوری اسلامی مخالفند و خواهان «سرنگونی» جمهوری اسلامی هستند.

این قبیل استدلال‌ها، از ابتدای انقلاب تا به امروز موجب می‌شد، تقریباً ۳۰ تا ۳۵ درصد مردم به طور معمول در انتخابات شرکت نکنند. اما این درصد در انتخابات چند دوره گذشته بسیار بیشتر شده و امروز به بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد رسیده است. اکثریتی که حالا به شدت دست و دل حاکمیت را می‌لرزاند؛ هرچند که این افراد و یا گروه‌های ناهمگون، تاکنون امکان ارائه برنامه، ائتلاف و رهبری برای خود نیافته‌اند و نتوانسته‌اند به طور مشخص خواسته‌های خود را به حکومت دیکته کنند و یا کاملاً از جمهوری اسلامی عبور کنند.

۷) پزشکیان، برنده انتخابات شد

مسعود پزشکیان همانند دور اول، رقیب جدی اصلی خود را نامزدهای اصول‌گرا نمی‌دانست. رقیب اصلی او در دوم آن ۶۰ درصدی بودند که رأی نداده بودند.

تلاش برای راضی کردن «براندازان» غیرممکن بود، و تلاش برای تغییر نظر «تحریمی‌های غیربرانداز» سخت بود، اما کمپین او تلاش می‌کرد در دور دوم حداقل نظر «مرددین» را جلب کند و در کنار آن بخش بیشتری از حامیان محمدباقر قالیباف را به سمت خود بکشاند.

بخشی از افرادی که در دور اول رأی نداده بودند از ترس رویکردهای سعید جلیلی، پای صندوق‌ها رفتند. برخی خود او و برخی اطرافیانش از جمله محمدمهدی میرباقری را نماد تحجر و بنیادگرایی می‌دانستند. منتقدان، این روحانی تندرو را «مصباح دوم» می‌خواندند که حالا جای محمدتقی مصباح یزدی را به عنوان پدر معنوی «جبهه پایداری» گرفته است.

با برگزاری دور دوم، مسعود پزشکیان با بیش از ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رأی، برنده انتخابات شد، و سعید جلیلی با بیش از ۱۳ میلیون و پانصد هزار رأی برای چندمین بار در انتخابات ناکام ماند. اما اکثریت همچنان با افرادی بود که پای صندوق‌ها نرفتند؛ بیش از ۵۰ درصد.

برنده شدن مسعود پزشکیان مجموعه‌ای از عوامل زیر را شامل می‌شود:

  • تلاش برای ارائه چهره‌ای صادق و پاکدست و بدون فساد از خود و خانواده.
  • جهت‌گیری‌های روشن‌تر نسبت به دیگر نامزدها درباره گشت ارشاد، فیلترینگ، تحریم‌های اقتصادی و فساد؛ با این وجود او بر خلاف دیگر رقبای خود، عملاً وعده مشخصی به مردم نداد.
  • احترام و رجوع به نظر متخصصان و کارشناسان در دولت بعدی.
  • حضور چهره‌های سیاسی-اقتصادی در کمپین انتخاباتی که برای بخشی از جامعه، نمادهایی از رفع تحریم (محمدجواد ظریف)، تورم پایین (علی طیب‌نیا)، و وضعیت بهتر اینترنت (محمدجواد آذری‌جهرمی) بود.
  • تشدید اختلاف اصول‌گرایان و سرازیر شدن بخشی از رأی حامیان قالیباف به سبد رأی پزشکیان.
  • ستاد پزشکیان نشانه‌های واضحی از دخالت حکومت و نهادهای وابسته نظامی-امنیتی در حمایت علنی از جلیلی و یا دخالت غیرقانونی در شمارش آرا به نفع او نمی‌دید. هر چند که پزشکیان بعد از انتخابات گفت که اگر خامنه‌ای نبود اسمش به راحتی از صندوق در نمی‌آمد.
  • برتری نسبی پزشکیان در دو مناظره دور دوم بر جلیلی و ایجاد فضای دوقطبی: جلیلی نماد وضع موجود و پزشکیان نماد تغییر و منتقد وضع موجود شناخته شد.
  • تجمعات براندازان و مخالفان حکومت در مقابل شعب رأی‌گیری در خارج از کشور در دور اول، و گفتار و رفتارهای تند برخی از آنها با رأی‌دهندگان، تأثیری منفی در برخی از رأی‌دهندگان مردد گذاشت.
۸) آمار انتخابات چه می‌گویند؟

بیشترین سبد رأی مسعود پزشکیان در مناطق غرب، شمال و شمال غرب ایران بود. از نظر درصد آرا هم پزشکیان در آذربایجان شرقی، اردبیل و آذربایجان غربی پیروزی قاطعی داشت. همانند محمد خاتمی و حسن روحانی در انتخابات‌های گذشته ریاست جمهوری که در این مناطق، آرا زیادی کسب کردند.

استان سیستان و بلوچستان نیز تنها استان در نیمه شرقی و جنوبی کشور بود که مسعود پزشکیان برتری داشت. این استان در دوره‌های گذشته انتخابات، از پایگاه‌های اصلی رای جناح اصلاح‌طلب و میانه‌رو بود. اما در این انتخابات، مولوی عبدالحمید امام جمعه پرنفوذ اهل سنت زاهدان از هیچ نامزدی حمایت نکرد. بعد از جمعه خونین زاهدان در مهرماه ۱۴۰۱ و کشته شدن حدود ۱۰۰ نفر، اهل سنت این استان، با حکومت دچار زاویه‌ای عمیق شده است.

پزشکیان بیشترین رأی را در استان‌های تهران، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی، و کمترین رأی را در استان‌های سمنان، خراسان جنوبی و قم به دست آورد.

از نکات جالب آرا استان سمنان است که عموماً اصول‌گرایان برنده آن هستند؛ از محمود احمدی‌نژاد و ابراهیم رئیسی گرفته تا سعید جلیلی. حتی حسن روحانی رئیس‌جمهور سابق که اهل این استان است، در انتخابات ۱۳۹۶ آرای کمتری از ابراهیم رئیسی داشت. این نشان می‌دهد این استان گرایش بیشتری به نامزدهای اصول‌گرا دارد.

در استان یزد هم با وجود حمایت محمد خاتمی، رئیس‌جمهور اسبق از پزشکیان، سعید جلیلی هم در دور اول و هم در دور دوم انتخابات با فاصله رأی اندکی از پزشکیان، پیشتاز بود.

در استان مازندران در دور اول سعید جلیلی برنده شد؛ اما در دور دوم، رأی اول این استان، مسعود پزشکیان بود.

از جمله استان‌هایی که در ادوار انتخابات، پایگاه رای جناح اصولگرا بودند، می‌توان به خراسان شمالی، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، قم، مرکزی و همدان اشاره کرد. استان‌هایی که سعید جلیلی در این انتخابات هم رأی بیشتری از مسعود پزشکیان کسب کرد.

بیشترین آرا باطله در استان‌های تهران، خراسان رضوی و اصفهان بود.

در خارج از کشور هم سعید جلیلی رأی اول را به دست آورد، اما از ۱۳۶ صندوق اخذ رأی تنها در ۳۸ صندوق، رأی بیشتری نسبت به پزشکیان گرفت.

آرای سعید جلیلی در شهر جده عربستان و همچنین در کشورهای سوریه و عراق که جمهوری اسلامی از آنها تحت عنوان «محور مقاومت» یاد می‌کند؛ مانند شهرهای دمشق، حلب، بیروت، بغداد، کربلا، بصره و نجف؛ موجب برتری او در خارج از کشور شد. هر چند این بار آرای ایرانیان خارج از کشور به نسبت دوره‌های قبل بسیار پایین بود.

۹) چالش‌های دولت پزشکیان

مهم‌ترین چالش پیش‌روی دولت پزشکیان، ناامیدی جامعه از آینده است. بحران بی‌اعتمادی، افول سرمایه اجتماعی و شکاف ملت-دولت در ایران از دیگر چالش‌های اوست. خون‌های ریخته شده، آسیب‌های جسمی و روحی معترضان، و بازداشت‌ها و تهدیدهای گسترده در اعتراض‌های سال‌های اخیر این شکاف‌ها را عمیق‌تر کرده و حتی برخی را تا مرز «بیزاری» از حکومت برده است.

ناترازی انرژی، ناترازی بانکی، ارزهای ترجیهی، و جهش ارز و تورم، برجام و تحریم‌های اقتصادی، خزانه خالی، بحران آب و خاک و محیط‌زیست و ده‌ها مشکل دیگر در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از دیگر مشکلات پیش روی دولت اوست با یک صف طولانی از موانع داخلی و خارجی. تحریم‌ها بخش بزرگی از گره‌‌های اقتصادی-سیاسی کشور است که به سادگی قابل باز شدن در داخل و خارج از کشور نیست.

دولت مسعود پزشکیان اگر بخواهد بجای تغییر به تداوم وضع موجود ادامه دهد، خیلی زود همان جمع اندک حامی را از دست می‌دهد. همچنان که وقتی مسعود پزشکیان از دولت آینده خود به عنوان دولت «وحدت ملی» یا «وفاق ملی» یاد می‌کند به این سؤال پاسخ نمی‌دهد که وحدت ملی بدون نمایندگان بخش بزرگی که رأی نداده‌اند، چگونه ممکن است؟



منبع خبر در رادیو فردا

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی